به‌نام خدا
روزی ، "زیبایی" و "زشتی"
در ساحل دریایی به هم رسیدند و به هم گفتند : بیا در دریا شنا کنیم. برهنه شدند و در آب شنا کردند ، و زمانی گذشت و "زشتی" به ساحل برگشت و جامه‌های "زیبایی" را پوشید و رفت. "زیبایی" نیز از دریا بیرون آمد و تن پوش‌اش را نیافت و از برهنگی خویش شرم کرد و به ناچار، لباس "زشتی" را پوشید و به راه خود رفت. تا این زمان نیز ، مردان و زنان ، این دو را با هم اشتباه می‌گیرند . اما اندک افرادی هم هستند که چهره "زیبایی" را می‌بینند ، و فارغ از جامه‌هایی که بر تن دارد ، او را می‌شناسند. و برخی نیز چهره "زشتی" را می‌شناسند ، و لباس‌هایش او را از چشم‌های اینان پنهان نمی‌دارد .
جبران خلیل جبران