زمان در تب و تاب است. زمین در انتظار هدیه‌ای آسمانی است. ملکوتیان در تدارک شور و شعف و شادمانی هستند. لحظاتی پر از احساس و شادی رقم می‌خورد و اندک‌اندک لحظه موعود فرا می‌رسد. یازدهم شعبان سال 33 هجری قمری از راه می‌آید. خانه امام حسین(ع) غرق نور و شادی می‌شود و لبخند مهر و شوق بر لبان لیلا نقش می‌بندد؛ چرا که فرزندی زیبا شبیه پیامبر خانه آنها را روشن ساخته است.
وقت نام‌گذاری این کودک آسمانی است. آن‌قدر علاقه پدر به مولای متقیان علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) زیاد است که می‌گوید: «اگر صد فرزند هم می‌داشتم، دلم می‌خواست همه را علی بنامم.» تو فرزند بزرگ این خانواده پر نوری ، و تو را پدر «علی‌اکبر» می‌نامد.
نوزاد را در آغوش گرفت. پارچه سفید را از صورتش کنار زد و پیشانی روشنش را بوسید. به چشم‌های سیاه و کوچکی که بی‌هدف همه جا را نگاه می‌کرد، ‌خیره شد. دست‌های سفید و مشت شده نوزاد را در دستش گرفت. این نگاه‌ها، این چهره، این چشم‌ها، ‌این لب و دهان کوچک، برایش آشنا بود. اصلاً زینب با آنها بزرگ شده بود. نوزاد را در آغوش فشرد. چه‌قدر او را دوست می‌داشت. گویا آمده بود تا تمام خاطرات کودکی‌اش را برایش زنده کند. دلش برای آن روزها می‌تپید. لحظه‌هایی که با برادر از خانه تا مسجد می‌دویدند ‌و بعد جدشان او را از زمین بلند می‌کرد، می‌بوسیدش و روی شانه‌هایش می‌گذاشت. این نوزد آینه بود، آینه‌ای برای آن روزها. بوییدش، دست‌هایش را بوسید، نوزاد خندید. دست‌ها و پاهایش را تکان داد، و بعد گریه کرد. گرسنه‌اش بود. او را در آغوشش فشرد و بعد به مادر سپرد. در دلش گفت: آمنه شده‌ای لیلا، برایم آینه آورده‌ای که در آن جدم را ببینم و روزهای خوش زندگی‌ام زنده شود. و بعد زمزمه کرد: السلام علیک یا رسول الله. کودک در آغوش مادر آرام بود و شیر می‌خورد.
در زیارت‌نامه‌ات می‌خوانیم: «سلام بر تو‌ای صدیق و شهید بزرگوار و سید پیشتاز که با سعادت زیستی و با شهادت درگذشتی و از دست رفتی و از دنیا جز عمل صالح بهره‌ای نگرفتی و در زندگی جز به سودای پر سود آخرت نپرداختی»و چگونه این‌چنین نباشد آن جوانی که شبیه‌ترین مردم به پیامبر و تربیت‌یافته دو سید جوانان اهل بهشت است.
و عصاره خلقت، حضرت ولی عصر(عج) نیز این‌گونه زائر توست: «سلام بر تو ‌ای علی‌اکبر، اول فدایی از بهترین نسل ابراهیم خلیل. شهادت می‌دهم که تو از هر کس اولی به خدا و رسولش هستی، و خداوند ما را به زیارت تو و رفاقت جد و پدر و عمو و برادر و مادر مظلومه‌ات، موفق بدارد. من از دشمنان و کشندگان تو بیزارم و از خداوند می‌خواهم با تو در نعیم ابدی بوده و همیشه از دشمنانت دور باشم. سلام و رحمت خدا بر تو باد».