سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در مجالی که برایم باقیست

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/7/8 6:58 صبح

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح                                           
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند،
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ماست.
مهربانیست که ما را به نکویی
دانایی
زیبایی
و به خود می خواند
جنتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگ
دوزخی دارد به گمانم
کوچک و بعید
در پی سودا نیست
که ببخشد ما را
و بفهماندمان،
ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر
دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس کنند
لای انگشت کسی
قلمی نگذارند
و نخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غایب بکند
و به جز ایمانش
هیچکس چیزی را حفظ نباید بکند
مغزها پرنشود چون انبار
قلب خالی نشود از احساس
درس هایی بدهند
که به جای مغز، دلها را تسخیر کند.
از کتاب تاریخ
جنگ را بردارند
در کلاس انشاء
هر کسی حرف دلش را بزند
»
غیرممکن» را از خاطره ها محو کنند
تا، کسی بعد از این
باز همواره نگوید: «هرگز«
و به آسانی همرنگ جماعت نشود.
زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پائیز تعلیم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن
از قله کوه
و عبادت را در خدمت خلق
کار را در کندو
و طبیعت را در جنگل و دشت.
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار
همه تکرار کنیم:
عدل
آزادی
قانون
شادی...
امتحانی بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ایم
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدریس کنند
و بگویند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما.

مجتبی کاشانی


خودشکن، آیینه‏شکستن خطاست

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/7/4 11:24 عصر

این مرد خودپرست
این دیو ، این رها شده از بند
مست مست
ایستاده رو به روی من و
خیره در منست
گفتم به خویشتن
آیا توان رستنم از این نگاه هست ؟
مشتی زدم به سینه او ،
ناگهان دریغ
آیینه تمام قد رو به رو شکست .


زیارت

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/6/25 9:29 عصر

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه‌شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد
فاضل نظری


تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/6/25 8:5 عصر

هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
قدم زدم! ریه‌هایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریه‌هایم شد از هوا بیزار
اگر چه می‌گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
به مسجد آمدم و ناامید برگشتم
دل از مشاهده‌ی تلخی ریا بیزار
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
فاضل نظری


تو به من خندیدی

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/6/20 6:29 عصر

به نام خدا
تو به من خندیدی
 
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم 
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب‌آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ،
سالهاست که در گوش من آرام، آرام
خش‌خِش گام تو تکرار‌کنان ،
می دهد آزارم
و من اندیشه‌کنان
غرق این پندارم
که چرا ،
خانه کوچک
ما سیب نداشت
حمید مصدق


سکوت تو جواب همه مسئله‏هاست

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/6/4 9:23 عصر

به‌نام خدا
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی‌تاب شدن عادت کم‌حوصله‌هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله‌هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله‌هاست
باز می‌پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله‌هاست
 فاضل نظری


من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/6/3 6:1 صبح

به‌نام خدا
آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست
یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق سال‌هاست فتوا عوض شده ست
خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده ست
آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده ،اما عوض شده ست
حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست
فاضل نظری 


شب

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/28 12:23 صبح

به‌نام خدا
تا لحــــظه هایِ  خــوابِ  تو  تـعـبیر می شــود
شـب رفـته رفـته مـی رود و پـیــر می شــود
وقـتی تمــامِ ، پیــــکرِ شــــب ، گـــریه  مــــی کــند
با  قطـــره هایِ  اشــکِ تو  تفســــیر می شــود
 بـر  تـاکِ  خــاطراتِ  تــو  انـگــــور  مـی شـوم
می نوشـد ، از تو ، روحِ من و سیر می شــود
 آه ای تمـــــامِ خــاطـــره !  در مــی نـوردی ام !
در شـعـــــرِ من ، شــراب تو تخـمــــیر می شــود
تـا  در  هــوایِ  از تـو  سُـــرودن  شــکفــته ام
در مـن ، جـوانه هـای  تـو  پاگــــیر  می شــود
بایــد  بــرای  از  تـو  ســـرودن  شـتاب کــرد
شـب  لحظه لحظه  می رود  و  دیــر می شــود
بهاره قزلو


بهشت بی تو دوزخ است، می دانم!

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/18 7:11 عصر

                           به‌نام خدا
این شعر را یکی از دوستان جانم سروده است. تقدیم به شما :
پر کن پیاله را

که این جام آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد
این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد!
من با سمند سر کش جادویی شراب
تا بی کران عالم پندار رفته ام
تا دشت پرستاره ی اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق!
از اوج قله های مه آلود دور دست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با اینکه ناله می کشم از دل :که آب … آب!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را


شاید هوای زیستنم را عوض کنم

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/2 4:36 عصر

غزل زیر سروده شاعر معاصر علی‌داودی‌ست که امیداست به مذاق شما خوش آید.

باید
که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم
یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم
هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
بردار شعر های مرا مرهمی بیار
بگذار وصله های تنم را عوض کنم
بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم
من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم


   1   2      >