چه خوب است به خود تلقین کنی ؛ و به باور خود بیاوری یک واقعیت را ، که مدح مداحان و ثنای ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تهذیب دور و دورتر سازد ! تأثیر سوء ثنای جمیل در نفس آلوده ی ما ، مایه ی بدبختی ها و دور افتادگی ها از پیشگاه مقدس حق - جلّ و علا - برای ما ضعفاء النفوس خواهد بود . آنان که با ثناهای خود ما را از جوار حق دور میکنند ؛ دوستانی هستند که با دوستی خود با ما دشمنی میکنند ؛ و آنان که می پندارند با عیب گویی و فحاشی و شایعه سازی با ما دشمنی میکنند ؛ دشمنانی هستند که با عمل خود ما را ـ اگر لایق باشیم ـ اصلاح میکنند ؛ و در صورت دشمنی ، با ما دوستی مینمایند . من و تو اگر این حقیقت را باور کنیم و حیلههای شیطانی و نفسانی بگذارند واقعیات را آن طور که هستند ببینیم ؛ آنگاه از مدح مدّاحان و ثنای ثناجویان ، آن طور پریشان میشویم که امروز از عیب جویی دشمنان و شایعه سازی بدخواهان ؛ و از عیب جویی ها آن گونه استقبال میکنیم که امروز از مداحی ها و یاوه گویی های ثناخوانان ... اگر از آنچه ذکر شد به قلبت برسد ؛ از ناملایمات و دروغ پردازی ها ناراحت نمیشوی و آرامش قلب پیدا میکنی که ناراحتی ها اکثراً از خودخواهی ست.
حضرت علی بن الحسین، امام سجاد علیه السلام در روز 5 شعبان یا 15 جمادی الاولی سال 38 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در 12 یا 18 و بنابر مشهور در 25 محرم سال 95 ه.ق در سن حدود 56 سالگی مسموم شده و به شهادت رسید، آن حضرت در واقعه کربلا 23 سال داشت، مرقد شریفش در مدینه در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی علیه السلام است.دوران امامت او که 35 سال بود، مصادف با دشوارترین دوران ظلم و خفقان امویان (از یزید تا ولید بن عبدالملک) گذشت. امام سجاد علیه السلام در دوران زندگی، رنجها و ناراحتیهای بسیار دید، در ماجرای کربلا، سخت ترین شکنجه ها و ستمها به او وارد آمد، و بعد که به مدینه بازگشت در طول 35 سال عمر خود، همواره از مصائب کربلا یاد می کرد و می گریست و در حالی که اشک می ریخت می فرمود: قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا.روزی یکی از غلامانش مخفیانه به او نگریست، دید او به سجده افتاده و گریه می کند، عرض کرد: «آیا وقت پایان حزن نرسیده است؟» امام سجاد علیه السلام به او فرمود: «وای بر تو، مادرت بعزایت بنشیند، حضرت یعقوب علیه السلام در میان دوازده پسر، یکی از پسرانش حضرت یوسف علیه السلام از نظرش غایب گردید، گریه می کرد و می گفت: یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن و هو کظیم.و من در نزدیک خود، پدر و جماعتی از بستگانم را دیدم که سر بریدند، چگونه گریه نکنم؟ آن حضرت به نوادگان عقیل بیشتر از نوادگان جعفر طیار، نظر لطف داشت، وقتی علتش را پرسیدند فرمود: «من وقتی که بیاد جانبازیهای پدران آنها امام حسین علیه السلام در کربلا می افتم دلم به حال آنها می سوزد.» مقام امام سجاد علیه السلام و توجه معنوی مردم حجاز به آن بزرگوار موجب شد که هشام بن عبدالملک در عصر حکومت ولید بن عبدالملک نقشه قتل آن حضرت را بریزد.او توسط افرادی مرموزی، آن حضرت را مسموم کرد، و آن بزرگوار بستری گردید و معالجات سودی نبخشید، و به شهادت رسید. و بعضی نقل می کنند: آن حضرت بر اثر زهری که ولید بن عبد الملک (ششمین خلیفه اموی) به آن حضرت خورانید، مسموم شده و به شهادت رسید (و اینقول از نظر تطبیق تاریخی، صحیح تر به نظر می رسد.)و ممکن است که آنحضرت با دسیسه هشام بن عبدالملک، به دستور برادرش ولید بن عبدالملک، مسموم شده باشد، و هر دو در این امر شریک باشند. و از دعوات راوندی نقل شده که آن حضرت در بستر شهادت مکرر می گفت:اللهم ارحمنی فانک کریم، اللهم ارحمنی فانک رحیم.امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که وفات پدرم فرا رسید، مرا به سینه خود چسبانید و فرمود: پسر جانم:ایاک و ظلم من لا یجد علیک ناصرا الا الله حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: هنگامی که وفات امام سجاد علیه السلام نزدیک شد، سه بار بیهوش شد و سپس دیده باز کرد و سوره اذا وقعت الواقعه و انا فتحنا را قرائت کرد و فرمود:الحمد لله الذی صدقتا وعده و اورثنا الارض نتبؤء من الجنة حیث نشاء فنعم اجر العاملین .سپس هماندم از دنیا رفت. امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت سجاد علیه السلام ناقه (شتر ماده)ای داشت که 22 سفر با او به حج رفته بود و حتی یک تازیانه به او نزده بود، بعد از وفات آنحضرت ما بی خبر بودیم ناگاه یکی از خدمتگذاران آمد و گفت: ناقه بیرون رفته و کنار قبر امام سجاد علیه السلام زانو زده است، گردنش را به قبر می مالد و می نالد، با اینکه هنوز قبر را ندیده بود. و در نقل دیگر آمده: امام باقر علیه السلام نزد آن شتر آمد، دید در خاک می غلطد و اشک می ریزد، به او فرمود: اکنون بس است برخیز به جایگاه خود برو، او برخاست و به جایگاه خود بازگشت، بعد از چند لحظه سراسیمه کنار قبر امام سجاد علیه السلام رفت و در خاک غلطید و اشک می ریخت، امام باقر علیه السلام کنار او آمد و فرمود: اکنون بس است برخیز، او برنخواست، فرمود: آزادش بگذارید، او وداع می کند، سه روز به همان حال بود تا مرد. هنگامی که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت. مردم مدینه فهمیدند که آن حضرت به صد خانواده، غذا می رسانده است.جمعی از فقرای مردم مدینه نمی دانستند که معاش آنها از کجا تامین می شود، وقتی که امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت، دریافتند که او بود شبانه بطور ناشناس غذای آنها را به دوش خود حمل کرده و به آنها می رسانید، هنگام غسل جنازه آن حضرت، خراشهایی در بدن او دیدند که آثار انبانها و بارهای غذا و طعام بود که شبها برای فقراء حمل می کرد. بعضی نقل کرده اند: امام باقر علیه السلام پس از غسل، گریه سختی کرد بعضی از اصحاب او دلداری می دادند، فرمود: هنگام غسل، آثار غل جامعه را در بدن نازنین پدرم دیدم بیاد مصائب آن حضرت هنگام اسارت شدم.
در روز چهارم شعبان سال 26 هجری نوزادی پا به عرصه گیتی نهاد و زمین را به قدوم مبارکش مزیّن ساخت. حضرت اباالفضل فرزند چهارم امیرالمؤمنین(ع) و فرزند ارشد امّ البنین است. در آن شب، امّ البنین نوزادی به دنیا آورد که تجسّم تمام خوبیها و نماد زیبایی ها بود. امیرالمؤمنین هنگام تولد قمربنی هاشم حضرت را در آغوش گرفت و به دستانش خیره شد و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر می شد آنها را می بوسید و می بویید. حضرت امّ البنین(س) با نگرانی پرسید آقا، نکند عیبی در دستان فرزندم وجود دارد؟ امیرمؤمنان(ع) به او فرمودند: هرگز، از آن رو می گریم که این دستان زیبا مظلومانه در راه خدا و یاری حسین(ع) قطع می گردند.
ام البنین مادر حضرت عباس(ع)
بعد از وفات جانسوز فاطمه زهرا، امام علی(ع) به نزد برادرش عقیل می رود. از عقیل که نسب شناس معروفی بود می خواهد که برایش همسری از طایفه شجاع، نترس و جنگ آوری انتخاب کند تا از او فرزندی به دنیا آورد تا روزی پرچمدار سپاه فرزند زهرا(س) شود. حضرت عقیل، ام البنین را که از طایفه بنی کلاب بود به ایشان معرفی کرد.
ماه هاشمی
حضرت ابوالفضل از درخشان ترین چهره های بنی هاشم است. زیبا روی و زیباطینتی که جمال الهی در جسم و جانش ظهور کرده است. ماه بنی هاشم آن چنان رشید و بلندبالا بود که وقتی بر پشت اسب قوی بنیه می نشست پای مبارکش بر زمین کشیده می شد. به دلیل زیبایی چهره و رخسار حضرت، او را قمربنی هاشم (یعنی ماه بنی هاشم) می خواندند.
باب الحوائج
حضرت بنی هاشم(ع) فریادرس مردمان و باب حوائج دوستان است. دوست و دشمن، چه در زمان حیات حضرت و چه سال ها بعد از شهادتش، از کرامات وی سخن ها گفته اند. حضرت عباس(ع) چشمه زلال و پاکی است که بندگان خدا با توسّل به او طلب حاجت و نیاز می کنند. این سلاله پاک امیرالمؤمنین که در زمان حیات در رفع حاجات مردم کوشا بود، پس از شهادت نیز باب الحوائج شیعیان و دوستداران اهل بیت است و با دستان سخاوتمندش، زائران و شیفتگان را سیراب و سرمست می سازد.
ادب حضرت ابوالفضل(ع)
از کسی که سلاله پاک حضرت علی(ع) و پرورده دامان ادب پرور ام البنین(ع) است، شگفت نیست اگر مزیّن به کرامت و ادب و وفا و بزرگواری باشد. ابوالفضل(ع) هیچ گاه حضرت سیدالشهدا(ع) را برادر خطاب نکرد و همیشه مقام ولایت و عصمت او را پاس می داشت و او را سیّد و مولای خود خطاب می کرد. بدون اجازه او قدم از قدم بر نمی داشت. در شب عاشورا پروانه وار گرد خیمه ها می گشت تا زنان و کودکان حرم دلشان آرام بگیرد و دشمنان جرأت نزدیک شدن به خیمه ها را نداشته باشند.
گفتاری از امام سجاد(ع) درباره عموی بزرگوارش
حضرت سجاد(ع) در حدیثی فرمودند: خداوند عمویم عبّاس را رحمت کند که جان گرامی اش را فدای برادر نمود تا اینکه در یاری او، دشمن دستانش را قطع کرد. خداوند به جای دو دست، دو بال به او عنایت خواهد فرمود که با آنها در بهشت پرواز کند. حضرت عباس(ع) در نزد خدا چنان جایگاهی دارد که در روز قیامت همه شهیدان به او غبطه خواهند خوردو آرزوی مقام او را خواهند داشت.
شجاعت حضرت عباس(ع)
از خصوصیات بارز قمربنی هاشم(ع) شجاعت و جنگ آوری ایشان است. حضرت عباس(ع) بزرگ شده مکتب حیدر کرّار(ع) و شیرخورده ام البنین(ع) است. زبان از وصف دلاوری و پایمردی آن بزرگمرد تاریخ ناتوان است. امیرمؤمنان(ع) فرزند خویش را از کودکی به رزم و جنگ آوری تعلیم داد. حضرت ابوالفضل(ع) با شجاعت و شهامتی که از حیدر کرّار(ع) به ارث برده بود، در کربلا پرچمدار سپاه حق علیه باطل شده بود و تا آخرین لحظات لوای اسلام را بر افراشت.
سقای تشنه کام
به حضرت عباس(ع) از آن رو لقب سقّا داده اند که در کربلا آب می آورد و تشنگان را از زمزم سرشار کرامتش سیراب می ساخت. روز عاشورا هنگامی که برای آوردن آب به سوی فرات می رود و به آب می رسد، از شدّت تشنگی گویی گلویش آتش گرفته بود. او باید آب می نوشید تا تجدید قوا کند و از خاندان برادر دفاع کند. می خواست جرعه ای آب بردارد و بنوشد ولی افسوس که آب را تنها تا نزدیک دهان آورد و جگر سخاوتمند فرات را در حسرت نوشیدن کفی آب، آتش زد.
امشب بهشت و گلشن رضوان مزین است ، امشب رواق منزل جانان مزین است.
امشب عرش وزمین برای جشن ، غرق زیور و جبرئیل درآسمان و زمین در حال صعود و نزول.
درهای آسمانی گشاده و بر بام عرش، پرچم رحمت در اهتراز.
ملائک کمر به خدمت بسته و در حال آمد ورفت.
شب است و زمین نور باران، گویا خورشید هم منتظر است.
چشم بود و افق بی انتهای آسمان ، گوش بود و نغمه بی پایان ملکوت .
خدایا ارض و سماء را چه شده که اینگونه در هیجانند ؟
بیا دل را به گلستان مدینه ، خانه فاطمه ببریم .
اینجا چه خبر است که همه اهل بیت جمع اند و منتظر؟
احمد و علی (علیهما السلام ) را بنگر که چگونه چشم به فاطمه دوخته اند.
آه گوش کن صدای دلنواز نوزادی را نمی شنوی ؟
آری انتظار به پایان رسید و دومین فرزند علی و فاطمه ( علیهما السلام )، نور چشم پیامبر به دنیا آمد ، ملائک را ببین که با آب کوثر شستشویش می دهند .
آنطرف را بنگر حوران رضوان ، حریر بهشتی آورده اند تا فرزند فاطمه را با آن بپوشانند.
به راستی کدام دل است که از لبخند چشمان نازنین و نگاه عرشی آن نوزاد ، به تلاطم در نیاید ؟!
نبی کودک را به دامان گرفته ، از عرش ندا می رسد که نامش را" حسین " بگذار. او را به سینه می چسباند ومی بوید.
شادی و شعف خانه علی (ع) را پر نموده، ملائک ندا می دهند:
به به ازاین شکوفه باغ محمدی به به ازاین چراغ فروزان احمدی
حلول ماه مبارک شعبان را خدمت همه دانشجویان عزیز تبریک عرض میکنم.
ما در آستانه ماه شعبان هستیم و چند روز دیگر در ماه رمضان واقع می شویم . ماه رمضان، ماه نبوت است و ماه شعبان، ماه امامت. ماه رمضان، لیلةالقدر دارد و ماه شعبان، شب نیمه شعبان دارد که تالی لیلة القدر است. ماه رمضان مبارک است برای این که لیلةالقدر دارد و ماه شعبان مبارک است برای این که نیمه شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است برای این که نزول وحی در او شده است یا به عبارت دیگر، معنویت رسول خدا وحی را نازل کرده است و ماه شعبان معظم است برای این که ماه ادامه همان معنویات ماه رمضان است . این ماه مبارک رمضان جلوه لیلةالقدر است که تمام حقایق ومعانی در او جمع است . ماه شعبان ، ماه امامان است که ادامه همان است . در ماه مبارک رمضان ، مقام رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) به ولایت کلی الهی بالاصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است و ماه شعبان، که ماه امامان است ، به برکت ولایت مطلقه ، به تبع رسول الله همان معانی را ادامه می دهد (از بیانات امام عزیز).
در دعاهای اسلامی، دریایی از حقایق ناب عرفانی موج می زند.
یکی از نغزترین، معروف ترین و زیباترین ادعیه، مناجات شعبانیه است. این مناجات را حضرت امیر(ع) و امامان دیگر در ماه شعبان می خواندند. در مفاتیح الجنان نیز در اعمال مشترکه ماه شعبان نیز آمده است و آغاز آن چنین است: «اللهم صل علی محمد و آل محمد واسمع دعائی اذا دعوتک ...».
بجاست که از عارف کامل، امام راحل، خمینی عزیز(قدس سره) یاد کنیم که با یادکرد پیوسته از این دعا و مضامین بلندش، آن هم با زبان و لحنی خاص و شوق انگیز، توجه ما را به این گنجینه عرفانی بیشتر معطوف ساخت. از این جمله است:
«مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته نه از این عارفهای لفظی بخواهد آن را شرح کند، و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است .
«مناجات «شعبانیه » را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی هست که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می رساند .همه ائمه هم به حسب روایت می خواندند.»
امیدوارم شما عزیزان با ارتزاق از سفره گسترده رجب وارد این ماه عزیز شده باشید و بعد از این هم با آمادگی کامل وارد شهراله شوید و خدای ناکرده همچو بیچارهای مثل من نباشید که علاوه بر اینکه ذرهای از تهمانده این سفرههم برداشت نکرده ام سعی در گناه نیز داشته ام. کوتاهی ماست وقتی مولای ما سفرهای بگستراند و ما از آن هرچند کم حتی در حد چشیدن مزه آن بر نداریم. اینها همه خسران است . بر سر هر سفرهای چه حلال و خدای نکرده حرام( از روی عدم آگاهی) دعوت میشویم سراز پا نشناخته بر سر آن حاضر میشویم و تا حلقوم پر میکنیم ولی ما را چه شده است که حاضر نیستیم بر سر سفرهای که ربالارباب ما با آن همه زیبایی و غذاهای متنوع با هزار امید و آرزو برایمان چیده است و از همه ما رسماً دعوت بهعمل آمده است بنشینیم؟. امروز سفره رجب را جمع میکنند و من در حسرت آن ماندهام. سفره شعبان نیز از فردا پهن میشود و من همچو رجب از آن فراری. اینها همه از این است که صاحب سفره را نشناختهایم. امیدوارم خداوند بیداریی به من عطا کند تا به اندازه قطرهای از این ماه عزیز را درک نمایم. برای رسیدن به شهر رمضان باید از شهر رجب و شعبان گذشت . من از امتحان رجب نمره قبولی نگرفتهام. با چه رویی به شعبان وارد شوم. مولای من به نظر لطفت این بنده حقیر خود را رهنما شو.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک.
هر چیزی راهی دارد و راه بهشت دانش است پیامبر اعظم(ص)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْیَارِ وَ عَیْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّکِینَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِکَمِ وَ الْآثَارِ الَّذِی کَانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِیرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْکَثِیرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَیْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَیْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِیهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ اللَّهُمَّ وَ کَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِیظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاکَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَکَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوَامِرِکَ وَ نَوَاهِیکَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً نَامِیَةً مُنِیفَةً زَاکِیَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَایَاکَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِیمِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ مفاتیحالجنان ص : 480
یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَة وَاصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ وَ زِِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّارِ.