چه بسیار چیزهایی که زشت می‏داریم ولی خیرند برای ما

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/30 4:34 عصر

به‌نام خدا

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می‌آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می‌شنود و یگانه قلبی‌ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بی‌کسی‌ام . تو همان را هم از من گرفتی . این توفان بی‌موقع چه بود؟ چه می‌خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پرگشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام بر خاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های‌ های گریه‌هایش ملکوت خدا را پر کرد.

نتیجه اخلاقی : همیشه خیری که به ما می‌رسد قرار نیست ظاهر خوبی داشته باشد. برای بیرون‌آوردن آپاندیس باید شکم را پاره کرد . خون است و درد و جراحت حال اگر این غده یک روز دیرتر بیرون بیاید...


بوى بد نفرت

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/28 12:39 صبح

به‌نام خدا
معلّم به بچه‌هاى کلاس گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدم‌هایى که از آن‌ها بدشان می‌آید، سیب‌زمینى بریزند و با خود به کلاس بیاورند. فردا بچه‌ها با کیسه‌هاى پلاستیکى به کلاس آمدند. در کیسه بعضی‌ها 2، بعضی‌ها 3، بعضی‌ها تا 5 سیب‌زمینى بود.معلّم به بچه‌ها گفت تا یک هفته هر کجا که می‌روند کیسه پلاستیکى را با خود ببرند. روزها به همین ترتیب گذشت و کم‌کم بچه‌ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب‌زمینی‌‌هاى گندیده. به علاوه، آن‌هایى که سیب‌زمینى بیشترى در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند.پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه‌ها راحت شدند. معلّم از بچه‌ها پرسید: «از این که سیب‌زمینی‌ها را با خود یک هفته حمل می‌کردید چه احساسى داشتید؟»بچه‌ها از این که مجبور بودند سیب‌زمینی‌هاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند.آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وضعیتى است که شما کینه آدم‌هایى که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه می‌دارید و همه جا با خود می‌برید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوى بد سیب‌زمینی‌ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می‌خواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟» چطور می‌خواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟


هزینه عشق واقعی

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/27 2:31 عصر

به‌نام خدا
پسر بچه‌ای یک برگ کاغذ به مادرش داد.
مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود :
صورتحساب !!!
کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
بیرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهی شما به من :12.000 تومان !
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ.
بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ.
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ.
بابت غذا ، نظافت تو، اسباب بازی‌هایت هیچ.
و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است.
وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می‌کرد.
گفت: مامان دوستت دارم
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!
نتیجه گیری اخلاقی :
قابل توجه اونهائی که فکر میکنند مرور زمان آنها را بزرگ کرده و حالا که هیکل درشت کردند خدا را هم بنده نیستند. بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم . کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.
نتیجه گیری منطقی:
جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!
مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه می‌ذاره : جمع بدهی می‌شه 11.000تومان نه 12.000تومان !!!


گاهی وقتها کر بشیم بد نیست

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/24 11:2 عصر

به‌نام خدا

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست، شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه، این حرفها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر، دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید. چون نمی توانید از گودال خارج شوید، به زودی خواهید مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه، تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. او بی درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد. اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار. اما او با توان بیشتری تلاش کرد و بالاخره از گودال خارج شد. وقتی از گودال بیرون آمد، بقیه قورباغه ها از او پرسیدند:«مگر تو حرفهای ما را نشنیدی؟» معلوم شد قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرده دیگران او را تشویق می کنند.


کودک چهار خصوصیت دارد که باید الگوی ما باشد

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/19 12:1 صبح

                به‌نام خدا
از حکیمی  پرسیدند که بهترین الگو برای پیروی چیست ؟
افراد پرهیزگاری که زندگی شان را وقف خدا می کنند و نمی پرسند چرا
یا افراد بی‌فرهنگی که می‌کوشند اراده باریتعالی را بفهمند؟
گفت : بهتر از همه الگوی کودکان است .
گفتند : کودک که هیچ چیز نمی داند . هنوز نمی داند واقعیت چیست .
او پاسخ داد : سخت در اشتباهید . کودک چهار خصوصیت دارد که باید الگوی ما باشد
1 ـ همیشه بی دلیل شاد است
2 ـ همیشه سرش به کاری مشغول است
3 ـ وقتی چیزی را می خواهد تا آن را نگیرد از عزم و اصرارش کم نمی شود
4 ـ سرانجام می تواند خیلی راحت گریه کند


لطفا عجولانه قصاوت نفرمایید

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/18 1:54 عصر

                                                  به‌نام‌خدا
نمره بده تا ببینی همه خوبند اگرچه ضعفهایی هم هست. برای اینکه جز زیبایی در عالم چیزی نبینی و هر چیز را همانطور که هست بینی، گرفتار غلو نشوی و کسی را بیجا تحقیر نکنی، تصمیم بگیر برای هرچیز و هرکس که می خواهی ارزشش را بشناسی امتیازدهی کنی و معدل بگیری درست مثل یک مدرسه‌ای که برای یک دانش‌آموز معدل مجموع دروس فارسی و عربی و انگلیسی و فیزیک، ریاضی، نقاشی و ورزش و... را جمع و معدل‌گیری می‌کند و یک نمره می‌دهد اگر بر این روال عمل کنی برای خودت یک معدلی بدست می‌آوری و برای دیگران هم معدلی و اگر دقیق در این مدرسه هستی نگاه کنی می‌بینی که نمره معدل اکثریت خلق بالای 15 یعنی خوب است بین 15 تا 19 هم داری و 19 به بالا هم داری. شاید یکی دوتا زیر10 هم پیدا کنی حالا اگر با حوصله بروی و مدتی راجع به تک تک دانش‌آموزان تحقیق کنی و شرایط زندگی مادی و معنوی همه را فهرست کنی و بتوانی برای این مسائل هم نمره بدهی متوجه می‌شوی آن‌که معدل نزدیک به بیست دارد اگر در شرایط کسی که نمره 8 دارد بگذاری 2هم نمی‌شود و تو ندانسته یکی را توبیخ و سرزنش کرده ای و آن یکی را تشویق. پس قضاوت عجولانه ممنوع.


شما در کدام دسته قرار می‏گیرید؟

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/18 11:8 صبح

                                            به‌نام خدا
امام صادق (ع)
فرمودند: دانشجویان سه دسته‏اند، ایشان را و صفاتشان را بشناسید: دسته‏اى دانش را براى نادانى و ستیزه جویند، و دسته‏اى براى بلندى جستن و فریفتن جویند، و دسته‏اى براى فهمیدن و خردورزیدن جویند. دسته اول مردم‌آزار و ستیزه‏گر است و در مجالس مردان سخنرانى می‌کند، از علم یاد میکند و حلم را میستاید به‌فروتنى تظاهر میکند ولى از پرهیزکارى تهى است . به همین خاطر خدا بینی‌اش را به خاک مذلت می‌کوبد. دسته دوم نیرنگ‌باز و چاپلوس است و بر همدوشان خود گردن فرازى می‌کند و براى ثروتمندان پست‏تر از خود کوچکى می‌نماید، حلواى آنها را می‌خورد و دین خود را می‌شکند.خدا به همین سبب او را بى‏نام و نشان کند و اثرش را
از میان آثار علما قطع نماید. و دسته سوم شب بیدارست، تحت الحنک خویش انداخته (خلوت گزیده) و در تاریکى شب بپا ایستاده است، ترسان و خواهان و هراسان عمل کند، بخود مشغول است، مردم زمانش را خوب می‌شناسد و از مطمئن‏ترین برادرانش دهشتناکست، خدا به همین جهت پایه‏هاى وجودش را محکم می‌کند و روز قیامت به او امان می‌دهد.


ماحصل عمر سی و چند ساله‏ام، تقدیم به شما

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/17 6:30 عصر

                                                                      به‌نام خدا
بنا نداشتم بنویسم  چون مخاطب این پیام قرار میگیرم  که اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و جز شرمندگی و خجالت جوابی ندارم ای عزیز ولی به خاطر خودم، تو و جوانان نظیر خودم نوشتم  امید است مفید فایده قرار بگیرد. آنچه در زیر می‌خوانید گوشه‌ای از ماحصل عمر سی و چند ساله من است که تقدیم‌تان می‌کنم اگر حوصله خواندن دارید بخوانید:
1 ـ هیچ‌کاری را بدون بسم‌الله الرحمن الرحیم شروع نکنید . این حقیر اثرات بسیاری در آن دیدم.
2 ـ در انجام کارها به هیچ عنوان عجول نباشید
3 ـ در انجام هر کاری با اهلش مشورت کنید. البته فقط با کسانی که خیرخواه شما باشند نه در اندیشه چاپیدن شما.
4 ـ هرگز فکر نکنید که همه چیز را می‌دانید و می‌فهمید.
5 ـ در هنگام خشم و عصبانیت تصمیم‌گیری نکنید.
6 ـ هرگز کسی را به خاطر اشتباهش چه عمدا، چه سهواً سرزنش نکنید.
7 ـ در مادیات به افراد زیر دست و در معنویات به افراد بالادست خود نگاه کنید.
8 ـ برای انجام هرکاری برنامه‌ریزی داشته باشید و کار امروز را به فردا نیندازید.
9 ـ منتظر سلام دیگران نمانید.
10 ـ در راه رفتن خضوع و خشوع داشته باشید.
11 ـ سعی کنید خضوع و خشوعتان بدتر از تکبر نباشد.
12 ـ از هیچ کس در مقابل انجام خدمتی توقع قدردانی نداشته باشید.
13 ـ به خاطر خوشحالی و چهچه و به‌به دیگران آخرت خود نفروشید.
4 ـ پدر و مادر خود را راضی نگه‌دارید و به پوسیدن پای آنها مخصوصا مادر اگر در قید حیات است مبادرت کنید. ( راحتی دنیا و آخرت شما در گروه این‌دو نفر است ).
15 ـ بدانید که نیازمندان و مستضعفان از درآمد شما سهم می‌برند.
16 ـ آن‌که به شما بدی کرده است اگر بیمار است به عیادتش بروید.
17 ـ هر چه بیشتر به شما بدی کردند بیشتر محبت کنید.
18 ـ سعی کنید طوری غذا بخورید و آشامیدنی بیاشامید که به مقدار بسیار کم هم که شده احساس گرسنگی و تشنگی در شما دوام داشته باشد.
19 ـ در پشت چراغ قرمز به محض سبز شدن چراغ بوق نزنید.
20 ـ ورزش را در اولویت زندگی خود قرار دهید. حتی اگر وقت ندارید لااقل پیاده‌روی کنید.
21 ـ روزانه حداقل یک خط از نامه‌ای که معشوق هزار و چندی سال پیش برایمان فرستاده است بخوانیم. اگر حوصله خواندن هم نداریم لااقل نامه باز کنیم به چشم‌هایمان نشان دهیم و دوباره ببندیم.
22 ـ در صف نانوایی اگر آشنایی پیدا شد برای زرنگی از او نخواهید برای شما هم نان بگیرد. حتماً جای دیگر معطل خواهید شد.
23 ـ در صحبت کردن، آب به حرفهای خود نبندیم و هرگز دچار اسهال کلامی و یبوست فکری نشویم.
24 ـ گاهی اوقات نفس عمیق بکشیم.
25 ـ به نقاط مثبت خود بیشتر بیندیشیم تا نقاط منفی
26 ـ در خدمت و محبت به دیگران از یکدیگر سبقت بگیریم.
27 ـ در تصمیم‌گیری‌ها برای یک‌لحظه هم که شده خود را به جای کسی که برای او تصمیم می‌گیرید قرار دهید.

.......
تا همینجا باشد. بقیه را اگر عمری بود بعداً خواهم گفت.


کوتاه و پرمغز

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/13 4:33 عصر

ـ آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید.
ـ هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، در دیگری باز میشود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم میدوزیم  که درهای باز را نمیبینیم!
ـ ازم پرسید: دوستم داری؟ گفتم آره…گفت چقدر؟ گفتم از اینجا تا خدا…اشک تو چشاش جمع شد و گفت: مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره .
ـ یه دوست خوب میگفت: آدما مثل کتابن تا وقتی تموم نشدن جذابن.پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی.چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه…!!
ـ تصور کن اگر قرار بود هر کس به اندازه ی دانش خود حرف بزند چه سکوتی بر دنیا حاکم میشد .
ـ انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است.
ـ درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت کنید، نه بر اساس برگهایش.
ـ خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد.
ـ بهتر است دوباره سئوال کنی، تا اینکه یکبار راه را اشتباه بروی.
ـ کسی که در آفتاب زحمت کشیده، حق دارد در سایه استراحت کند.
ـ اگر هرروز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید.
ـ در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش.


هر چیزی را بهر کاری ساخته‏اند

ارسال شده توسط محمدمهدی محمودی در 89/5/12 6:34 صبح

به‌نام خدا
شایسته است
از خودت و زندگیت و از دیگران ازهر چیز وهرکس انتظاری در دایره قوت ها وضعف های موجود داشته باشی. لازمه این‌کار آن‌است که به همه چیز نمره بدهی ونمره های تک تک موضوعات ومعدل کل را جلوی چشمت داشته باشی منظم ودقیق. مثال میزنم :
شما پزشک هستید بچه شما در درس زیست نمره 2 و دردرس نقاشی نمره بیست دارد شما نمی‌توانید انتظارداشته باشید پسر شما همچو شما پزشک شود تحقیر یا تشویق و یا تطمیع وعصبانیت و پرخاش و... نمی‌تواند شما را به آرزوی‌تان برساند اگر منطقی فکر کنید درنهایت شادی و نشاط اسباب پیشرفت او را فراهم می‌کنید فردا او با نقاشی خدمتی می‌کند که از خدمت شما کمتر نیست درآمدی کسب می‌کند که و... حقیقت این است که فرقی میان اشیاء وافراد نیست از مورچه انتظار کار فیل نباید داشت وآب اقیانوس را در استکانی نمیتوان جا داد یک قطره آب که هزاران زنبور را رفع تشنگی میکند برای
گاو اثری ندارد نمی‌شود به گاو گفت پرخور و نمی‌توان پشه را به خاطر اینکه 17 کیلو شیر در روز نمی‌دهد تحقیر کرد اگر بفهممیم که بالا وپایینی نیست همه اعضای یک پیکریم همه قوت وضعف داریم و همه خوب هستیم دیدمان وزندگی‌مان زیبا می‌شود.
چه فرق است بین مغز وقلب و کبد و روده که روده ای سر بر زانوی غم نهد که ای وای ما حامل بار نجاستیم وآن یکی باد در غبغب اندازد که ما که در مرکزیم . ما بد شانش بودیم که مجرای نجاست شدیم آن یکی خوش شانس که مجرای اشک. او در سر نشسته و ما در دم. مگر نه اینست که این اعضاء همه با هم و برای هم و مثل هم هستند وهیچ‌یک منهای اصل وجود بدن آدمی و روح آن پشیزی ارزش ندارند منتهی هر عضو را نامی نهاده اند و کاری سپرده اند .مثل گلی که از آن هزار نوع ظرف کوچک وبزرگ بسازند
وهر کدام را نامی گذارند و برای کاری استفاده کنند.
همینطورنباید اگر در وقت چیدن گل نیش خاری شما را آزرده کرد فغان برآری که ای وای چه خاری
عزیزم کجا گل بی خا ر دیدی مگر نشنیدی که با گل خار است با گنج مار.


<      1   2   3   4      >